عمر روزنامهها تمام شده و بايد با مطبوعات خداحافظي كرد؟ اصلا اين خبرها نيست؛ بشنويد، اما باور نكنيد. حدود ۲ دهه است كه روزنامهها رفتهرفته از چاپ جلوتر رفتهاند و حالا ديگر با قطعيت ميتوان گفت كه روزنامههاي ما فقط منحصر به قالب چاپي نيستند. روزنامه و روزنامهنگاري نهتنها از بين نرفته؛ بلكه بهلطف فناوريهاي نوين ارتباطي جان تازهاي هم گرفته است.
اگر ما بخواهيم از روي رونق دكههاي مطبوعاتي درباره روزنامهها قضاوت كنيم، راه را به خطا رفتهايم و به چشمانداز آينده هم از نظرگاهي تنگ نگريستهايم. روزنامهها حالا وضعيتي را بهخود گرفتهاند كه گاهي در پاسخ به اينكه روزنامه دقيقا چيست سردرگم ميشويم و نميتوانيم درباره اينكه چه قالبي دارند به نتيجه قاطعي برسيم. آيا برندهاي بزرگ روزنامههاي كنوني فقط يكسري مطالباند كه روي كاغذ چاپ ميشوند؟ آيا وبسايتاند؟ آيا درگاههاي اينستاگرامي و توييتري در رسانههاي اجتماعياند يا كانالهايي در پيامرسانهاي تلفنهاي هوشمند؟ بايد گفت تركيبي از همه اينهايند.
امروزه روزنامههاي بزرگ جهان تركيبي هستند از درگاههاي مختلف انتشار كه يك مطلب را براساس ويژگيهاي هر درگاه در قالبهاي متني، صوتي، تصويري، ويدئويي، گرافيكي و چندرسانهاي منتشر ميكنند. روزنامهنگاران روزنامهها هم فقط خبرنگاراني نيستند كه پشت رايانه بنشينند و «متني» را براي «چاپ» در روزنامه «فردا» بنويسند.
برخي از روزنامهنگاران روزنامهها بايد ويدئو حاضر كنند تا در وبسايت يا صفحه اينستاگرام روزنامه منتشر شود، برخي بايد عكسها و گرافيكها و متن و موسيقي را به يك محصول چندرسانهاي تبديل كنند، برخي بايد پادكست بسازند، بعضي بايد با تدوينگر و كدنويس و تصويربردار سروكار داشته باشند، كساني هم بايد مطالب روزنامه را به متنها و تصاوير مناسب انتشار در توييتر بدل كنند و به همين ترتيب، هر كس بخشي از كار را پيش ببرد. پس هنوز هزار باده ناخورده روزنامهنگاري در رگ تاك است.
همچنان كه روزنامهها از درگاههاي مختلف انتشار استفاده ميكنند، تحريريههاي خود را نيز تغيير دادهاند. سازماندهي تحريريههاي سابق ديگر پاسخگوي نيازهاي امروز روزنامهها نيست. روزنامهها بايد تحريريه يكپارچه داشته باشند كه سرويسهاي سنتي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و... را كه سابقا در آنها وجود داشت همچنان حفظ كنند، اما اين ساختار را توسعه دهند تا همكاران بخشهاي مختلف قالبهاي غيرچاپي هم در آن بگنجند. به اين ترتيب، خبرنگاران نيز بايد ابزار كار خود را گسترش دهند و فقط به فكر توليد متن نباشند و در توليد قالبهاي ديگر خبري نيز وارد شوند. پس سردبير روزنامه فقط سردبير روزنامه چاپي نخواهد بود بلكه سردبير همه مسيرهاي توليد محتوا ـ چه متني و چه غيرمتني ـ و سردبير تمام درگاههاي انتشار ـ چه چاپي و چه غيرچاپي ـ خواهد بود.
در ايران هم چنين مسيري تاحدي پيش رفته، اما بهعلت اينكه در گذشته روزنامهها آيندهنگري كافي را نداشتند و مديريت آنها به روزمرگي دچار بوده و از سوي ديگر، فشارهاي اقتصادي و غيراقتصادي زيادي روي آنها بوده، فرصت تحول در امتداد پيشرفت فناوريهاي نوين ارتباطي را از دست دادهاند. با اين حال، اجبار زمانه باعث خواهد شد آنها نيز خواسته يا ناخواسته تحريريههاي خود را متناسب با مقتضيات روز متحول كنند.
البته قضيه به اين سرراستي و روشني نيست و نيمهتاريك خود را نيز دارد. مسئله اصلي اين است كه حالا كه فروش نسخه چاپي روزنامهها بهشدت كاهش يافته و درآمد تبليغات هم پايين آمده، چطور ميشود از روزنامهها درآمد كسب كرد. اينجاست كه بحث اشتراك آنلاين و تبليغات آنلاين پيش ميآيد. اما روزنامهنگاري چاپي كل دنيا هم هنوز بهروشني درنيافته آيا اين روش ميتواند جايگزين كامل روشهاي درآمدزايي سنتي مطبوعات شود يا نه.
طبيعي است كه روزنامهها هم حالا كه بنا به روال طبيعي جامعه رونق فروش نسخه چاپي را همچون گذشته ندارد، بايد به فكر راههاي درآمدزايي جديدي باشد و آنطور كه در ادبيات روزنامهنگاري مطرح است به «مدل كسبوكار» جديد فكر كند. دشواري اين نوع درآمدزايي در جامعهاي مثل ايران كه به محتواهاي آنلاين رايگان عادت كرده دوچندان است. در اين بين، بايد توجه داشت كه هر مدل كسبوكار كه پيش گرفته شود، بايد مطابق با اصول حرفهاي و اخلاق حرفهاي روزنامهنگاري باشد؛ اصولي كه فراتر از قالبها و درگاههاي انتشار محتوا، براي رساندن بيشترين خبر به جامعه تدوين شدهاند و در هر مرحلهاي از روزنامهنگاري بايد آن را مدنظر داشت.
منبع :snn.ir